سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تجربه ای متفاوت

سال تحصیلی 75-76هم گذشت و تابستانی دیگر از راه رسید،مردادماه که رسید نتایج اولیه کنکور اعلام شد وخواهرم مزد زحماتش را گرفت او توانسته بود رتبه 212آزمون سراسری کسب کند و ما دیگر منتظر اعلام نتایج نهایی و مشخص شدن رشته و محل تحصیل او بودیم.
باوجوداصراررییس ومعاون دبیرستان روستاکه سعی در متقاعد کردن من به ماندن وادامه ی تحصیل درهمانجا داشتند تصمیم گرفتم وارد رشته ی ریاضی شوم و بنابراین بایستی به یکی ازدبیرستانهای شهر می رفتم. شهریور ماه بودکه من در دبیرستان امام خمینی که یکی از بزرگترین و قدیمی ترین دبیرستانهای شهر بودثبت نام کردم .
با رسیدن به آواخر تابستان نتایج آزمون سراسری هم اعلام شد وادامه ی تحصیل در رشته ی حقوق دانشگاه شهید بهشتی تهران موضوعی بود که خواهرم بایستی تلاشش راصرف آن می کرد.هر چند که درابتدا من از این موفقیت او بسیار خوشحال بودم اما با رفتن او فهمیدم که چه دوست و همراهی را از دست داده ام،قبل از آن هرگز پیش نیامده بود که ما مدتی زیادی را بدور از هم باشیم و همین موضوع و اختلاف سنی نسبتا کم ما با هم، عدم حضورش را برای من سخت تر می کرد.
سال تحصیلی جدیدآغاز شدو من پیش بینی می کردم که شرایط تا حدودی برای من سخت تر شود،هم به خاطر دوری راه و مسیر نسبتا طولانی بین ده و شهر و هم به واسطه ی قرارگرفتن در محیطی که تا قبل از آن تجربه حضور در آن را نداشتم.
پیش بینی من درست بود.رفت و آمددر مسیر با مینی بوسهایی که گاه این مسیر 30کیلومتری را در زمانی بیش از یک ساعت طی میکردند و همشه شلوغ و مملواز مسافربودند واقعاخسته کننده بود تازه اگر با کمی بد شانسی نمی توانستی خودت را برسانی 1ساعتی را باید معطل می شدی تا مینی بوس بعدی حرکت کند.
کلاسهای دبیرستان هم با وجود اینکه ساختمانش دوباره سازی شده بود ویک سالی بیشتر ازافتتاح ساختمان جدیدش نمی گذشت بشدت خفه و دلگیر بودبنحوی که طبقه ی پایین که کلاسهای دوم آنجا بود در وسط روز هم تاریک بود و می بایست تمام چراغها روشن میشد تا کلاس قابل تحمل شود(واقعا به معماران عزیزی که میلیونها پول بی زبان را صرف خلق و ایجاد یک چنین بنایی کردند تبریک می گویم!).
اوضاع کلاسها هم تعریفی نداشت و با وجود حدود 50 دانش آموز در هر کلاس دیگر جایی برای نفس کشیدن باقی نمیماند!این شلوغی سرسام آور برای من که تا آن زمان شلوغ ترین کلاسهایی که دیده بودم بیش 25 نفر دانش آموز نداشت واقعا غیر قابل تحمل بود...